رےرآ 🍃
 یــِڪ عدد دیـوانـه مــےنویسـد!^

خونه تهرانم‌ و خیلی دوست دارم ... حتی کوچمونو‌...

امروز چمدون و وسایلم و دادم دوستم با ماشین برد تهران، یکشنبه هم اولین (البته دومین جلسه) کلاس رانندگی شروع میشه با مربی جدید...

غروب جمعه دلگیره! ولی خب نمیخوام زیاد بهش بها بدم بقول نادر ابراهیمی غم کش میاد، نباید کشش داد.

یکم جزوه بنویسم و شب دعا کنم ... نمیدونم شایدم الان بیشتر از هر وقت دیگه ای به صحبت کردن با خدا نیاز داشته باشم

امید وارم بتونم مادر رد راهی کربلا کنم و به آرزوش برای چندمین بار برسه! یکم سخته ولی اگر آقا طلب کنه میشه .

هیجان شروع سال جدید ....

و محدودیت هایی که خودم برای خودم درست کردم! و باید اصلاح بشه . سعی میکنم همه چیز رو بسپارم به خدا به معنای واقعی کلمه ...

از دوویدن‌ خسته ام . دوست دارم بشینم و این بار خدا بهم برسونه و من لذت ببرم :)♥️

~ 18:57 ~ رےرآ 🍃 ~