رےرآ 🍃
یــِڪ عدد دیـوانـه مــےنویسـد!^
|
تا جنون فاصله ای نیست از اینجا که منم ...
چیزی نمونده که دیگه نبخشمت .
تمام روز خودم و توی تخت و فیلم گوشی خفه کردم .
حس مردگی دارم .
دوز قرص خوابم و بالا بردم بت اینکه حدود ۲ ساعته خوردم هیچ تاثیری روم نداره و. هنوز بیدارم!
استاد بهم میگه تو هنوز جوونی اینقدر خودت و محدود نکن! و من جوابی ندارم ک بهش بگم
شاید شک کردم به مسیر زندگیم اما سوالی که مطرح میشه اینه میتونستم جور دیگه ای زندگی کنم !؟
از H خبری نیست و گفت میخوام تنها باشم .... آخرین باری که خواست تنها باشه ۲ ماه تمام هیچ خبری ازش نبود و من تک تک اون ثانیه ها رو لرزیدم مردم و زنده شدم!
اتاق خالیه ... صدای ماشین ها میاد ... فردا شب همه میان دلم تنهایی میخواد که ترس طرر شدن نداشته باشم!
دلم خواب میخواد خواب طولانی که وقتی بیدار بشم نترسم!
میشه کسی منو از خواب بیدار کنه؟
کاش یکی میزد توی گوشم .. بیدار میشدم.
اسم اینجا رو باید غم نامه تغییر بدم ...