رےرآ 🍃
 یــِڪ عدد دیـوانـه مــےنویسـد!^

بقیه رفتن حرم و من موندم پیش بچه ها تا تنها نباشن ‌... از پنجره صدای مداحی میاد دلم میخواد پرواز کنم برم پیش آقا... اونجا که هستم نمی‌ترسم اونجا که هستم سرم و میزارم روی پای آقا و همه چیز و براش تعریف میکنم از گذشته ها ار درد ها از رنج ها و حس میکنم آقا با مهربانی به من گوش میده

ما فردا برمیگردیم و من همه وجودم و پیش آقا جا میزارم

انشالله عصر یا شب برم و بشینم یه گوشه و نفس بکشم عطر وجودش رو

+پی‌نوشت مهم!

لطفا ! لطفا ! لطفا !

منو قضاوت نکنید! منو متهم نکنید!

من نمیدونم آدم هایی که شما باهاشون سر و کار دارید کیا هستن ولی من دختر حساسی هستم و این پاشنه آشیل مته!

اگر حس کنم یک درصد امنیت نوشتن ندارم و هر کسی بهم طعنه میزنه و تیکه میندازه ناپدید میشم و گناه ننوشتم گردن اون آدم هاست !

لطفا رها کنید منو !

من توی دنیای واقعی از بیم قضاوت شدن پناه اوردم به نوشتن توی فضای مجازی

و شما حق دارید نظر شخصی خودتون رو در قالب احترام و روحیه طرف مقابل بیام کنید .

همین .

من واقعا از فضای مسموم متنفرم و اولین راهکاری برای همچین فضایی ترک کردن اونجاست

لطفا منو به اون درجه نرسونید .

همبن .

+ پست کلی بود و واقعا و واقعا و واقعا مربوط به یک شخص خاص نیست

اینم‌ داستان نکنید لطفا :/

~ 8:18 ~ رےرآ 🍃 ~