رےرآ 🍃
 یــِڪ عدد دیـوانـه مــےنویسـد!^

بخاطر مسافرتم قرار بود نباشم یه مدت ولی خب دلم طاقت نیاورد!

داشتم فکر میکردم چقدر همه تنهاییم‌!

چقدر نیاز داریم به شنیده شدن ، دیده شدن ، و فهمیده شدن

شاید عشق ورزیدن ، و عشق دیدن ...

کاش یکی بیاد توی زندگیمون که ما رو با همین شرایطی که هستیم بپذیره و ما نیز او را هم!

قطعا عبور از رنج ها راحت تر میشد ...

و فکر می‌کنم اون روز هیچ کسی و هیچ چیزی نمیتونه منو از پا در بیاره ....

حالا اون روز کی میرسه؟!

عمر ما کفاف میده ؟

عمر کفاف بده چند درصد ممکنه همچین فردی وارد زندگی ما بشه که نزاره روی دوش طرف مقابلش سنگینی کنه ؟ همه چیز ۵۰/۵۰ باشه ....

من ، نباید سمت احساسات برم ، چون در تمام عمرم ، کسی به احساسی بودن خودم ندیدم و همیشه از خدا خواستم بهم یه دختر بده تا بهش یاد بدم چطور این شکلی نباشه!

البته که احساس بخش اعظم‌منه و به نسبت اون میتونم قوی باشم و هستم!

بی خیال این صحبت ها ....

فردا تمام استان قم تعطیله‌ و داستان ِ دانشگاه مام کنسل شد ..‌

انشالله فردا صبح برم حرم و اذن بگیرم از خواهرِجان ، برای زیارت‌ برادر ِ جان♥️

~ 23:45 ~ رےرآ 🍃 ~