رےرآ 🍃
 یــِڪ عدد دیـوانـه مــےنویسـد!^

 

صبح از خواب بیدار شدم ، حس خوبی نداشتم ، حس بدی هم نداشتم خنثی متمایل به بد بودم 
چشمامو باز کردم با چهره در هم مادرم مواجه شدم ، درد داشت انگار ...
میدونستم که درد روحیه
مامانم افسردگی داره از گذشته های خیلی دور. . و به هیچ عنوان نه دارو میخوره و نه صحبت میکنه با کسی ، وقتی خواهرام پیشمونن حالش خوب ِ انگار درد نداره دگ ، همین که تنها میشه ، تنها میشیم ... دوباره شروع میشه 
انگار همه بدبختی های دنیا توی چهره و صورتشه 
گاهی دلم برای خودم میسوزه
وقتی به چهره ، دغدغه و زندگی دخترای هم سن و سالم نگاه میکنم دلم برای خودم برای زندگیم میسوزه 
با همین حال همه زندگیم پدر مادرمن 
خدا خودش میدونه که من خیلی بی کس و بی پناه تر از این حرفام هیچ کس و ندارم هیچ کس و ...
داشتم میگفتم .
زیر پتو بودم با اون حال بدی که داشتم تا چشمامو باز کردم حال مادرمو دیدم ، به خودم گفتم خودتو خوب بگیر ... باید حال مادرت و خوب بکنی ...
روح خسته خودمو جمع کردم
با صدای بلند و شاداب بهش سلام صبح بخیر دادم 
سعی کردم حالشو خوب کنم 

خودشو اذیت میکنه مثلا میگه باید فرش ها رو بشورم! 4 تا فرش و خودش میشوره بجای اینکه بده کسی بشوره   و من عذاب کشیدنش عذاب میکشم

هم خودش و هم بقیه اذیتش میکنن و منم اذیت میشم...

وقتی خوابه منم آروم م .. چون اون ارومه
نمیدونم .

راستش حس ناتوانی میکنم .. حس ناتوانی ، بی حوصله ام 
از وضعیت زندگیم ناراضی ام ، حس فنا شدگی دارم
به رشته مورد علاقم نرسیدم

حس و حال هیچ کاری نیست ، دلم میخواد درس بخونم ولی نا و توان ندارم

مگه جنس من از چیه؟؟؟!! 

تا چقدر هی جون بکنم تلاش بکنم نشه نشه نشه نشه نشه!!!

گاهی حس میکنم خدا منو با حضرت ایوب اشتباه گرفته ...

هیچ نقطه امنی توی زندگیم نیست.

اروزو هام؟!

_ای دریغا ز ِ برم میشکند ...

جلو چشم خودم تک تک اروز هام واسه بقیه براورده میشه و من با تک تک سلول هام خودمو جاش حس میکنم و وقتی برمیگردم میبینن من همونم! همون خسته و ندار ی که بودم و اون چیزی که حس کردم ارزوی من بود که برای یکی دگ براورده شده .

چه تضمین و امیدی هست که برسم؟!

هیچی

میدونی ، خسته ام ...

قرار نبود توی این سن حال و روزم این باشه!

  ادم های اطرافمو دوست ندارم ، کلی مشکلات شخصی دیگه
خستم دلم معجزه میخواد ...
معجزه!
بقول سهراب ، من در این تاریکی ، فکر یک بره روشن هستم که بیاید علف خستگی ام را بچرد ....

تا چشم کار میکنه تردیده ...

اینده ای پر از تردید...

روزای خوب کی قراره بیان ؟ حال خوب کی قراره بیاد ... ارامش کی قراره بیاد اصلا میاد ؟!
هه
چه وعده های ...

~ 11:54 ~ رےرآ 🍃 ~