رےرآ 🍃
 یــِڪ عدد دیـوانـه مــےنویسـد!^

 

درس نخوندن اولش سخته!
بعدش کم کم عادت میکنی...
بیا بشین جلوم ، دستاتو بده تو دستم زل بزن به صورتم می خوام باهات حرف بزن
میدونم هفته خیلی وحشتناکی رو پشت سر گذاشتی میدونم انقدر سخت بود که هم میترسی لهش فکر کنی و هم از شنبه یعنی فردا هراس داری که نکنه دوباره تکرار بشه!
اما نترس!
_یادم میاد بهم گفت که این اخرین فرصت برای جهش کردنه ، برای پریدنه...گفت 3 هفته وقت داری و این هفته ، یعنی اولین هفته آخرین فرصت 3  هفته ایم ، کلامی درس نخوندم!
نه از روی عشق و حال و این حرفا نه! ... یه هو طوفان هوار شد سرم .. یه ویرانی مثل زلزله بم ...
ولش کن بگذریم ازش دلم نمیخواد بهش فکر کنم

خب داشتم میگفتم!
بپذیر که گند زندی!به هر دلیلی!
هر چند دلیلت برای من کاملا موجه ِ ، و میدونم که نمیتونی بگی هیج کدوم از برنامه ریزی 12 ساعتت عمل نکردی چون مثل خراب کردن یه پل و شایدم قطع امید کردن...
اما برنامه فردا رو مو به مو انجام بده ... 
این همه راه نیومدی که رها کنی... این همه درد نکشیدی که رها کنی... اون همه رنج توی جوانی تحمل نکردی که رها کنی!
دقیق نمیدونم اما فکر میکنم کار درست همینه که برنامه جدید ئ انجام بدی و یه نگاهی به عقب افتادگیات داشته باشی 

_بعدم ، خودمو بغل میکنم ...سعی میکنم اونقدر تو بغل خودم بمونم که ضربان قلبم اروم تر بشه _ که ته نشین بشه اون شربت خاکشیر معروف :]
دوباره بعدم ، خودمو نوازش میکنم!_میدونم که درد داری ... میدونم قربونت بشم ...
میدونم مهربونم میدونم امیدم!
ولی چشم امید همه من و همه ادم های که دوستشون داری به طوه!(:
فردا بازم بلند شو
با قد خمیده و خون ریزی روحی بلند شو و یقین داشته باش خدای بزرگ ، خداوند بینا ... تو رو نگاه میکنه و مراقبته و دوستت داره
خداوند همه امید و دل گرمی من و طوه و بقول حسنا اون به دست و پا زندنت نمره میده!(:
پس ادامه بده و از نفس نیفت مهربان ترین بانوی این دیار

+خودم دوسـتت دارم ❤

پـےنوشـتـ ؛
یه آیه از قران بود که انگار همه روحمو فرا گرفته ... اولش این جا نوشتم و بعدش پاکش کردم!
انگار حس کردم اون فقط باید توی قلب و سینه خودم باشه!

آخدآ جآن ؟
همه زندگی منی!
کنارم باش و دستامو رها کن❤

دوستت دارم 

~ 2:9 ~ رےرآ 🍃 ~