رےرآ 🍃
یــِڪ عدد دیـوانـه مــےنویسـد!^
|
فقط یه امتحان ازمایشگاه مونده که اونم 9 بهمن هستش نمیخوام بزارم لحظه اخر و از الان اروم اروم می خونم
امتحان های تئوریم از 11 بهمن شروع میشن ...
از صبح که بیدار شدم یکم علائم سرما خوردگی دارم ، بی حالی سر درد و اینا چون دیشب حموم بودم و موهامو خشک نکردم و خوابیدم اینطوری شدم..
نمیخوام از برنامه کنکورم عقب بمونم و تا قبل امتحانام هر کاری از دستم بر بیاد انجام بدم
برای خوشحالی خودم قرار گذاشتم هر وقت برناممو عمل کردم به عنوان جایزه یه فیلم ببینم
لبخندم راست میگفت که وقتی همه محبتتو بپای کسی بریزی خودت از درون تهی میشی و دنبال کسی میگردی که خودتو از محبت پر کنه ولی پیدا نمیکنی!
مث شارژر اصلی که دادی به یکی دیگه ، و بقیه ادما همه فیکشو دارن (:
و اینکه یه پست گذاشتم که اسم وبلاگمو عوض کنم ، لبخندم یه کامنت داد و گفت ، رےرا به این قشنگی؟!
و این جمله رو با صدای خودش توی سرم متصور شدم و اصلا دلم ریخت :)))
[شما صدا شو نشنیدین ، نمیتونین تصور کنین من راجب چی دارم حرف میزنم! نگم از دلبریاش :) که دست خودشم نیست توی ذاتشه و نچراله!(:]
راست میگه رےرا به این قشنگی :) الان همه منو با این اسم میشناسن ، خودمم دوستش دارم ، دلیل تغیر اسمم این بود که با یه سرچ ساده میشه منو پیدا کرد توی وبلاگ ولی خب چیز خاصی هم نمینویسم پیدا هم بکنن اتفاقی نمیفته ، پس فعلا منصرف شدم از تغییر اسمش
دیگه اینکه امروز رو می خوام قشنگ خلق کنم ، حواسم به خودم باشه به درس کنکورم و درس دانشگاهم ، هرچند گاهی مامانمو بغل میکنم و بهش میگم خیلی دوسش دارم ... برای خودم میوه پوست میکنم و از هر کسی که باعث میشه حس کنم روح و ارامشم اسیب میزنه دوری میکنم ( :