رےرآ 🍃
یــِڪ عدد دیـوانـه مــےنویسـد!^
|
دلم میخواست با کسی حرف بزنم ، بهش گفتم امشب می خوام بشنویم اما تا اینو گفتم انگار اون بیشتر از من نیاز داشت حرف بزنه!
اون شروع کرد به گفتن
اونقدر گفت گفت گفت که بازم خفه شدن حرفام
که بهت زده بهش نگاه کردم انگار اخرین کوپن منو جلوی چشمم سوزوند!!
لنتی من جون کندم تا بتونم حرف بزنم!
تا بتونم بالاخره حرف بزنم! چیکار کردی با من :)
خدایا چرا تموم نمیشه این غم من ؟
خدایا چرا حالم خوب نمیشه
دارم خفه میشم
همین