رےرآ 🍃
 یــِڪ عدد دیـوانـه مــےنویسـد!^

وای یه اهنگ از محسن چاوشی شنیدم اصلا نمیتونم خودمو کنترل کنم :))) آهنگش قدمیه من تازه پیداش کردم اما می دونی داستان چیه؟!

این اهنگ و باید زل بزنی توی چشم های یـآر و ، دستاشو تو دستات بگیری و اونقدر به صورتش نزدیک باشی که گرمای نفس هاشو توی صورتت حس کنی :"))))))

بعد این سم و پلی کنی :"(

 

اینجا

 

​​​​​​

~ 13:46 ~ رےرآ 🍃 ~

چقدر غریبه شدم یه هو با اینجا!

دلم نمیخواد از نوشتن فاصله بگیرم...

باید حال نوشتنمو حفظ کنم - حتی شده بی محتوا بنویسم

​​​​​​+

فکر میکنم نیاز دارم تغییر دکوراسیون بدم دوست دارم قالبمو تغییر بدم(: و لباس وبلاگمو عوض کنم ^^

 

~ 1:1 ~ رےرآ 🍃 ~

سطح توقعتون رو از دیگران به زیر صفر برسونید تا به آرامش برسید .

 

~ 16:12 ~ رےرآ 🍃 ~

 

مامان امشب ازم پرسید چرا رنگ و روت پریده...

هر وقت این سوال و ازم میپرسه ته دلم خوشحال میشم که یکی هست که حواسش بهم باشه!

ساعت 8 بیدار شدم رفتم خونه خواهرم چون امتحان از ژنتیک داشتم ، یه درس مزحزف به اسم ژنتیک...

عصر که برگشتم مادربزرگم زنگ زد و گفت به رےرا بگین بیاد فشارمو بگیره فکر کنم بالاس ،

وقتی رسیدم فشار خونش 19 روی 9 بود!

3 تا قرص کاپتو پریل بهش دادم اما پایین نمیومد ....زنگ زدم به پسرش ، به داییم!

دایی من پزشک ِِ متـخصصه ولی فعلا در خدمت خانوم و دخترشه(:

گفت براش امپول لازیکس بزنم که چون همه چی داشت خیلی وحشتناک جلو می رفت داداشمو خبر کردم تا بیاد و بقیه کارا به عهده اون.

امشب فهمیدم چقدر خُلقم تنگ شده!

فهمیدم چقدر زود عصبانی میشم ، چقدر سخت شدم!
بخاطر شرایط پیش اومده به هیچ کدوم برنامه درسی امروزم نرسیدم!

بازم نرسیدم! یه روز میرسم دیگه ، مگه نه؟

اونایی که الان دارن از موقعیتشون لذت میبرن یه روز ته ته درد ها رو چشیدن و کشیدن و الان من فقط خوشیشونو میبینم!

همینه که هست ، میخوای بخواه ، نمیخوای نخواه!

مبخوای؟ تلاش کن براش تا بزرگ بشی.

کاش انقدر فراموش کار نبودی خانوم ِِ توضیح!

+

یه چیز دیگه هم هست راجبِ دلم!

آیا بگم؟ آیا نگم؟ 

...

 

​​

~ 23:10 ~ رےرآ 🍃 ~

 

در مواجه با رنج های زندگیتون اگر به مرحله پذیرش نرسید اون درد امتداد پیدا میکنه و تکثیر میشه و هر ثانیه و هر لحظه شما رو میگزه....

هر انچه رو که نمی تونید تغییر بدید بپذیرید

و اگر انکارش کنید تا نفس اخر شما رو رنج میده و این درد و این زخم هر روز تازه تر میشه تا اول روحتون رو و به طبع اون جسمتون رو از پا در بیاره....

بپذیرید و از انکار دست بکشید و ادامه بدین

به یک جایی از زندگی که رسیدی ،
می فهمی رنج را نباید امتداد داد !
باید مثل یک چاقو که چیز ها را می برد و از میانشان می گذرد ، از بعضی آدم ها بگذری و برای همیشه تمامشان کنی .

#ویلیام_فاکنر

~ 12:54 ~ رےرآ 🍃 ~

دلم بغل میخواد

فقط دلم نه ها... 

انگاری تک تک سلول های جسم و روحم بغل میخوان!

[در خودش مچاله میشود...]

​​​​

~ 0:58 ~ رےرآ 🍃 ~

 

از پیاده روی برمیگردم..

از ساعت 5 و ربع تا 6 پیاده روی کردم و داشتم به این فکر میکردم این 45 دقیقه رو میتونستم سرم تو گوشی باشه ، یا به غم بگذرونم یا بشینم فکر کنم که چرا فلان اتفاق افتاد و فلان اتفاق نیفتاد!

اما من انتخاب کردم که لباس بپوشم بلند شم و راه برم و ورزش کنم و پیاده روی کنم!

میدونی منظورم چیه؟ منظورم اینه که همه زندگی در حال انتخابیم...

هر ثانیه هر لحظه هر دقیقه در حال انتخابیم!

اینکه انتخاب کنیم چه کاری انجام بدیم چه فکری بکنیم و چگونه برای اینده و زندگیمون تصمیم بگیرم...

_هر انتخابی عواقبی داره

وتو باید مسئولیتش انتخابت رو بپذیری.

همین!

~ 18:28 ~ رےرآ 🍃 ~

کاش منم بلد بودم متن کوتاه و خفن بنویسم و در یک جمله مفهمومو برسونم :|

من خیلی از جزئیات حررف میزنم مثل همین الااان^^ 

جمله قصارم ارزوست)":

کات فور عوور :|

~ 14:56 ~ رےرآ 🍃 ~

 

چند روزه که اینجا ننوشتم و دلم خیلی برای اینجا تنگ شده **-)
امروز روز پر تکاپویی رو سپری کردم ... ساعت 6 امتحان داشتم که بعد از ناهار یعنی حدود ساعت 1 و نیم تا ساعت 7 و نیم شب دراز کشیده بودم توی اتاقمم و درس میخوندم! برای دانشگاه...
6 ساعت بدون تحرک!

از طرفی بعد6 ساعت وقتی بلند شدم حس میکردم پاهام بی جون شدن( بخاطر ضعف عضلانیم )و نیم ساعت پیاده روی کردم از ساعت 7 و نیم تا 8 داخل خونه پیاده روی کردم و کلی کالری سوزوندم **

فردا دوباره زندگی جریان داره فردا دوباره خدا بهمون فرصت داده تلاش کنیم برای ساختن زندگی بهتر برای خودمون و اطرافیانمون

خدایا شکرت که این فرصت و بهمون دادی 

خدایا شکرت ...

پـےنوشـت؛

هیج وقت فکر نمی‌کردم انقدر زیاد دلتنگتون بشم :)

خانواده مجازی من :)

 

بعدا نوشت

یه موضوعی هست و اونم اینه که

متاسفانه یا خوشبختانه من پیام هاتونو با انرژی درونش دریافت میکنم(:

اینکه اون لحظه از سر بی حوصلگی پیام دادین ،  یا از روی محبت و عشق خالص و یا از سرِ دوست داشتن محض!

برای همین وقتی بعضی کامنت ها رو میخونم خندم میگیره و بعضی ها رو میخونم دلم براشون میره **

همین دگ فعلا^^

~ 1:24 ~ رےرآ 🍃 ~

از 19 دی تا 19 بهمن که میشه شب تولدم (تولدم 20 بهمنه ) قرار گذاشتم 4 کیلو کم کنم

و برنامه کالری سنج بشقاب :) و نصب کردم تا هرروز طبق اون جلو برم ، امید واارم واقعا بتونم این کارو بکنم برای خودم **)

امتحان های ترمم دارن شروع میشن و باید براشون وقت بذارم نیازمند یک شوک و یک حرکت منسجمم...

+دلم میخواد فیلمیه ببینم :')

+ خدایا؟

همون که خودت میدونی ...💚

~ 19:51 ~ رےرآ 🍃 ~

اهنگ وبلاگِ توانا جانم و گذاشتم و پشت سر هم پلی میشه!

چند روزی میشه که پیاده روی نرفتم و دلم الان راه رفتن و نفس کشیدن و تنهایی میخواد ...

تا قبل ساعت 4 درسمو تموم کنم و برم پیاده روی ، قدم بزنم راه برم و این اهنگ و تو گوشم بزارم و تنها بشم

دلم تنهایی میخواد و دور شدن از خانواده!

~ 15:18 ~ رےرآ 🍃 ~

 

اونجا که میگه ؛

" قلب، خاک خوبی دارد.
در برابر هر دانه که در آن بنشانی، هزار دانه پس میدهد.
اگر ذره یی نفرت کاشتی، خروارها نفرت درو خواهی کرد.
و اگر دانه یی از محبت نشاندی،
خرمن ها بر خواهی داشت... "

و یا اونجا که میگه :

 " دستم رطوبت باران دارد
چشمم رطوبت اشک،
این سو آب، آن سو آب...
ما عجب دلاورانی هستیم که تشنه می میریم! "

و

 آلله آلله از اینجا که میگه :

 

[ و اشک حجامت روح است :)) ]

(:

_پـےنوشـت:

ای کاش نسیم میشدم 
می وزیدم لای ِ تک تکِ کلماتِ کتاب هایِ نادر ابراهمیمی!

 

~ 11:21 ~ رےرآ 🍃 ~

 

فضای تلگرامم خیلی شلوغ شده و وقتی که بازش میکنم اولین احساسی که بهم منتقل میشه حسِ اظطرابه!
دلم میخواد دلیت اکانت بدم و یه اکانت تازه نصب کنم که هر وقت بازش میکنم حس ارامش و خلوتی بگیرم
از طرفی من از احساس ها زیاد دارم و تقریبا هر بار که دلیت اکانت دادم بعدش پشیمون شدم =)))
تو پی وی هر کسی یه چیزی داشتم که یادم رفته برش دارم و ...
دلم میخواد یه فکر درست و حسابی برای کانالم بکنم 
وقتی یه هو اعضاش بالا میره اولین واکنش من اینه که دگ ننویسم!
اخرین بار تا 400 نفر رفت و بعدش انقدر ننوشتم که اعضا اومدن به 378 نفر 
از این که یه هو بره بالا و یه هو بیاد پایین اذیت کنندست برام ، دوست دارم ثبات داشته باشه دوست دارم بتونم بنویسم تخلیه بشم چ اینجا چه تو کانالم ولی اونجا هم افرادی هستن که وجودشون اذیتم میکنه!
دلم میخواد کانال و پرایوت کنم از 378 نفر 300 نفر رو ریمو کنم و برای 70 نفر بنویسم ، 70 نفری که موقع نوشتن و حرف زدن باهاشون حس ارامش داشته باشم...
که نگران نباشم که الان که این حرف و زدم فلان اشنا یه دوست چی ازش درمیاره. 

حس میکنم برای ادامه مسیرم به ارامش نیاز دارم 
شاید تنها چیزی که بهش نیاز داشته باشم ارامش ِ و امنیت!
امنیت ذهنی ....

+ 8 دقیقه پشت ِ خط ِ اقای 42 بودم و بعد 8 دقیقه جواب دادن و تا سلام کردم قطع شد!
جلوی مامانم نمیتونم با تلفن صحبت کنم مادرم برای چند دقیقه رفتن بیرون و من باید با استرس و دعا و تلاش پشت خط بمونم که وصل بشم ، شدم اما...!
توی همون 5 ثانیه ای که مجدد گرفتم شمارشونو یکی دگ وصل شد(:
و الان 20 دقیقه است که توی صف انتظارم اما دیگه وصل نمیشم!
همین قدر خوش شانسـ ^
کاش میشد با کسی حرف بزنم 

 

~ 16:35 ~ رےرآ 🍃 ~


--> Read More
~ 0:47 ~ رےرآ 🍃 ~

خدایا شکرت که بنده توم

خدایا شکرت که تو رو دارم و میتونم باهات حرف بزنم

خدایا شکرت که بهم یه فرصت دیگه دادی تا برای زندگی و ایندم تلاش کنم :)

 

+ امشب تا اخرین لحظه تلاش میکنم تا درس بخونم و قول میدم فردا تا همین موقع به برنامم رسیده باشم و همین جا اعلام میکنم :))

 

شما به شکر گذاری اعتقاد دارین ؟

و ایا تا حالا ازش معجزه دیدین؟ 

 

 

​​​​​​+بعدا نوشـتـ

+خدایا شکرت که تونستم برنامه امروزم رو برسونم 

+خدایا شکرت که فردا رو به بهترین شکل ممکن برام رقم میزنی

+خدایا شکرت که من دختر شادی هستم

+خدایا شکرت که فردا حالم خیلی خوب میشه

~ 23:9 ~ رےرآ 🍃 ~

...


--> Read More
~ 21:19 ~ رےرآ 🍃 ~

اینکه دارم به اعتیادم اقرار میکنم میدونم قدم بزرگیه و یه ادم معتاد تا زمانی که خودش نخواد نمیتونه ترک پیدا کنه...

تا زمانی که حالش از همه چی شرایط فعلی بهم نخوره نمیتونه خودش و نجات بده!

منم معتادم

معتاد به گوشی به فضای مجازی که هیچ هیچ هیچ ارزش و فایده ای برام ندارنندارم

امروز کلامی درس نخوندم!نه کنکور و نه دانشگاه!فردا استاد ژنتیک گفته که میخواد ازمون یه کوییز بگیره و من حتی لای جزومو باز نکردم تا ببینم مطلب راجب چیه!

برنامه کنکوری که هر روز داره بیشتر عقب میفته و یکی که انگار ضعیف شده هی ازم می پرسه اگه امروز نه ، پس کی؟!

کی وقتشه؟!:)

نمیدونم تایم ندارم ولی یقین دارم در طول روز بیشتر از 6 ساعت گوشی توی دستمه!

چیکار میکنم؟؟

+شغل خاصی داری؟؟ 

​​​​​_نه!

+مخاطب خاصی داری؟؟

_نه!

کار درسی انجام میدی؟؟ اصلا درس میخونی؟؟

_نه!

تا همین حد تباھ ...

چی باعث میشه یه ادم با علم به شرایط زندگیش تا این حد بی ملاحضه باشه؟

 

+ رفتار امشب حسنا بیشتر فکر کنم راجب شخصیتش.

اشتباهی که دارم مرتکب میشم و اصلا فکر نمیکنم به نتیجه رفتارم

خدایا کاری بکن انقدر کاهل نباشم 

خدایا یکاری کن بتونم خودمو جمع کنم!

کمکم کن

~ 22:46 ~ رےرآ 🍃 ~

حسـآدتـ ؟

یا حساسـیت هاے خاصِ دخترونه؟!

و یا غبطه!

هر چیزی که حست در زمان های خاصی به شدت منو اذیت میکنه!

برای موضوعات به ظاهر بی خود که حتی بیانشم موجب تمسخر عوامِ...

دختر حساس فقط باید بره که نباشه/:

حساس بودن در دنیای غیر حساس ها!

~ 22:21 ~ رےرآ 🍃 ~

دو روز! فقط دو روزه که مامان نیست و تماام خونه زندگی ما رو گند برداشته 😑

من واقعا دارم تلاش خودمو میکنم ولی هییچیییی مث قبل نمیشه

با اینکه ظاهرا فقط من و بابا توی خونه ایم ولی باطنن این خونه انگار بمب ترکیده توش 😭

همش به خودم میگم دختر تو شوهر کنی دقیقا چطور میخوای ادامه تحصیل بدی :/ :|

خیلی کار خونه سخته 😥

هر وعده ظرفا رو میشورم ولی بازم ظرف اضافی هست الان کلی ظرف جدید اومده با قابلمه های بزرگ بزرگ که باید همه رو بزارم ماشین ظرفشویی 

جارو کردن خونه و اتاق ها دقیقا یک ساعت طول میکشه :")

تازه درسم باید بخونم و کلی کار نکرده دارم!

+ دوستم پیام داده زهرا کنکور نظام قدیم و دوباره می خوان برگزار میکنن!

اینکه من حدود یک میلیون تومن پول دادم تا کتاب کمک اموزشی نظام جدید گرفتم رو اصلا هیچی کاری ندارم!

اما چطور این مسولین ما میتونن انقدر بی شعور باشن که انقدر فشار و دوگانگی و بدبختی و دردسر و به بچه ها وارد کنن و هی دم ب دقیقه حرفشونو پس بگیرن؟؟

یعنی چی اخه؟؟ملت بیکارن یا اونا رو احمق فرض کردین که هر ثانیه یه بازی جدید سر مردم در میارین؟

واقعا حرصم میگیره و عمیقا و از ته قلبم ارزو میکتم خبر تمدید کنکور نظام قدیم دروغی بیش نبوده باشه .

 

~ 13:42 ~ رےرآ 🍃 ~

من يترك عينيك حزينةً و يذهب
هل يستحق أن  تنتظري عودته؟!
؛
آنکه چشمانت را در حالی‌که غمگین بودند
رها کرد و رفت،
آیا شایستگی دارد که منتظر بازگشتش باشی؟

~ 16:49 ~ رےرآ 🍃 ~

اقای ناد علی امشب  یه حرف قشنگی رو بهم زد که دوست داشتم اینجا ثبتش کنم تا یادم بمونه برای همیشه!

گفتش که انقدر خودتو درگیر فضای مجازی نکن چرا؟

چون با ورود به فجازی به یکباره با حجم زیادی از کاربرا مواجه میشی

هزاران انسان که هر کدوم از اونا انرژی خاصی رو منتقل میکنه و این تشعشع انرژی تو رو درگیر میکنه و هر چی ارتباطتت بیشتر درگیری روحت بیشتر میشه و باعث میشه که تلاطم احساسی داشته باشی و روحت درگیر انرژی بقیه ادما بشه و ارامشتو از دست بدی و زندگی خودت و کارای مهم خودت و فراموش کنی و نسبت به انجام کارب ها و وظایف زندگی شخصیت سست بشی!

هیچ وقت انقدر قانع نشده بودم :)

                                                      پـےنوشـت:

1_ اقا ببخشید من بهتون سر نزدم

فردا میام پیشتون فرزندانم 💫💙

 

[ _آهنـگ وبـم!

نوش روحتونـ :))* ]

​​​​​

~ 1:58 ~ رےرآ 🍃 ~